محل تبلیغات شما



عزیزکم

چه سود گر بگویمت که شام تا سحر نخفته ام
ویا اگر دمی به خواب رفته ام تو را به خواب دیده ام
چه سود گربگویمت که بی تو با خیال تو به می پناه برده ام
و نقش آن دو چشم قصه گو به جام پرشراب دیده ام

.

.

.

دوسال و هفت ماه از نبودنت میگذرد و هنوز غم از دست دادنت جانم را آتش میزند

خدایا چیزی ندارم .

ولی اگه امشب خدا بودم و تو جای من عزیزت را میهمان میکردم

و به او سخت نمیگرفتم .

 

 

 


دوستان با گل جفای خار را باور کنید

داستان سینه و مسمار را باور کنید

.

هم صدای ناله صدّیقه را در پشت در

هم سکوت حیدر کرّار را باور کنید

.

پای تا سر درد بود و باز درد خود نگفت

ناله های مخفی بیمار را باور کنید

.

تاب سیلی نیست هرگز صورت حور یه را

حور و نیلی بودن رخسار را باور کنید

 


گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام

 

حتــی اگـــر به دیده رویــا ببینی ام

 

من صورتم که به شعرم شبیه نیست

 

بر  ایـن  گمـان مباش کـه زیبا ببینی ام

 

شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست

 

آمــاده ای  کـــه  بشنـــوی ام  یا  ببینی ام ؟

 

این واژه ها صراحت ِ تنهایـی من اند

 

با این همه مخـواه که تنها ببینی ام

 

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی

 

بی خویش در سماع غزل ها ببینی ام

 

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم

 

در خود کــه ناگزیــری دریـــا ببینی ام

 

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست

 

امـــا  تــو  با  چـــراغ  بیـــا  تـــــا  ببینی ام

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانه سلامت بانوان علوم تربیتی روش تحلیل سیاسی